وای از دل رباب
سلام عزیزم پسر گلم دو شب پیش خیلی بی تابی میکردی. جات تمیز بود آروغت رو هم زده بودی شیر هم خورده بودی خوابت میومد اما از دل درد نمیتونستی بخابی. چشات قرمز شده بود. همش تو بغل بودی و نوبتی راهت میبردیم چند دقیقه ای آروم میشدی و میخابیدی اما دوباره با گریه ای وحشتناک بلند میشدی و جیغ میزدی. اونشب خیلی شب سختی بود. فردا صبحش شما رو بردیم دکتر. دکتر بهت قطره ای داد که باید یک ربع قبل از شیر خوردنت میخوردی. شما خواب بودی که ساعت قطره خوردنت رسیده بود اما دلم نیومد از خواب بیدارت کنم .مدتی گذشت و خودت از خواب بیدار شدی اما خیلی گشنه ات شده بود. قطره رو بهت دادم و باید یک ربع صبر میکر...
نویسنده :
مامان خانمی
11:19